امروز رفتم پیش استاد !
همزمان با یکی از اساتید رشته ادبیات هم صحبتی داشتم که ایشون به حرمت سه واحدی ترم یک و شعرهای تو حافظه من و کنفرانس هایی که واسه همون درس سه واحدی ارائه کردم رومو زمین ننداختن و گفتن برم پیششون !
از دور دیدم استاد نشستن و برگه من رو به روشونه و چشم ازش برنمیدارن !
هنوز رو صندلی ننشسته بودم که گفت خانوم فلانی بالاخره اومدی؟ بیا این کلید سوالا و این برگت !
و من فقط داشتم میرفتم تو زمین !
که این قوانین خاص از کجاااااااا اومده؟؟؟
چرا اینطوری شده؟؟؟
و در نهایت فهمیدم دقیقا 15 و 25 شدم !
دقیقا 15 و 25 !
توی مرحله 1 و 2 افسردگیم !
چون استاد به حیل مختلف به من حالی کرد که گیج ترین بچه ها از من نمره اشون بیشتر شده و این منم که اسمم الکی خوب در رفته و استادای دیگه الکی شورش میکنن که من استدلال دارم و باهوشم و کوفت و درد و مرض!!!درنهایت گفت به من بیشتر از بقیه به حرمت همین تعریفای الکی ارفاق کرده و من هم زدم زیر صحبتاش که استاد ارفاقش کجاشه ؟؟؟منت چیو سرم میاری؟؟؟
الان فقط یه برگه چسبوندم به در اتاق که she is upset!dont disturb!please!
ولی مامان و ماتی انگلیسی بلد نیستن ×!!!
درباره این سایت