به داداش گفتم هیئت که رفت بنرو از تو حیاط و رو دیوار‌ در نیار .بذار دو تا عکس بگیرم.

و الان که رفتم تو حیاط میبینم نیس .میگم چیکارش کردی؟میگه هیئت واسه فردا شب بردش .!خب.

البته این یکی راه پله ایه رو وقتی میخواستم سوار اسانسور شم دو تا عکس گرفتم انقدرا خوب نشد .چون گوشی سیب گاز زده ندارم.و دوربین این گوشیه ضعیفه!

فقط اینکه نگاش که میکنم بند دلم پاره میشه.عاشقشم.

شمام نگا کنین!:(

 

نشد اون باند و اینا رو از توش بردارم.

نه برای ریا نه برای فخر .برای احترام.یادآوری و ثبت.و اینکه خون شهید هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت هییییچ وقت بی جواب نمی مونه.که خدا از این خون نمیگذره.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

طراحی و ساخت انواع نیمکت یادداشت های من بانوی آریایی Nichole ارزانترین فروشگاه اینترنتی صراط حق هنرمندانه... دنیای هنر و هنرمندان Olivia نمونه سوالات پرورش دهنده کاکتوس